فصل سوم..

فصل سوم.....

انگار

این روزگار چشم ندارد من و تو را

یک روز

خوشحال و بی ملال ببیند...

 

1:. قیصر امین پور

2:. هیچ جا، خونه ی آدم نمیشه!

3:. طعم دانستن،

     گلویم را می خراشد و پایین می رود...
                                       حسین صفا

4:. چقدر مثل برق و باد دارم نزدیک می شم به کنکور!

فصل سوم.....

شهیدی که بر خاک می خفت

سر انگشت در خون خود می زد و می نوشت

دو سه حرف بر سنگ:

«به امید پیروزی واقعی

نه در جنگ،

که بر جنگ!»

 

1:. قیصر امین پور

2:. عبدالستار کاکایی، همیشه میگفت «ما که جنگیدیم اشتباه نکردیم ولی جنگ اشتباه بود»

3:. از جنگ برگشته. شاید امشب بریم دیدنش!

فصل سوم.....

وقتی که بره ای

آرام و سر به زیر

با پای خود به مسلخ تقدیر ناگزیر

نزدیک می شود

زنگوله اش چه آهنگی

دارد؟

 

1:. قیصر امین پور

2:. عقبم. به شدت از برنامه ای که دارم، عقبم!

فصل سوم.....

نه چندان بزرگم

که کوچک بیابم خودم را

نه آنقدر کوچک

که خود را بزرگ...

گریز از میانمایگی

آرزویی بزرگ است؟

قیصر امین پور

فصل سوم.....

مرد ماهیگیر

طعمه هایش را به دریا ریخت

شادمان برگشت

در میان تور خالی

مرگ

تنها

دست و پا می زد

 

1:. قیصر امین پور

2:. شدیدا دارم سعی میکنم به برنامه ای که ریختم عمل کنم!

فصل سوم.....

محض رضای خدا اینطور نباشید که بخواید خوبی دیگران در حق خودتون رو بی ارزش جلوه بدید. طلبکارنباشید. دیگران موظف نیستند به شما خوبی کنند. اصلا سخت نیست این کار.

ممنون

فصل سوم.....

همش فیلم نبینیم، کتابم بخونیم.

ممنون

فصل سوم.....

من اگه خدا بودم، به پیامبرم شدیدا تاکید میکردم به مردم شدیدا تاکید کنه که بخوابن. خیلی بخوابن.

فصل سوم.....

بزرگترا همه می نالن که چرا بچه ها بیزارن از مدرسه رفتن

هیچکس فکر نمیکنه که مشکل از کجاست و بچه ها چرا بیزارن.

 

1:. کتاب عطر سنبل، عطر کاج رو بخونید. عالی نوشته شده.

2:. این که سپاه علی تو جنگ صفین سیخ وایسادن گفتن ما با قرآن نمی جنگیم، قرآن سر نیزه ست، مثل اینه که پلیس بگه برو، بگی چراغ قرمزه نمی رم. همینقد مضحک

فصل سوم.....